به غیر دوست که نازش به عالمی ارزد نیاز پیش کسی گر برم، گناه کنم برف میبارید، به شکل ذره هایی ریز و آرام. داخل ماشین بودم و محو در خیالات خودم.خیابان ها.آدم ها. و ذره های بلورین زیبایی که به سرشان میریخت.انگار کردم که تمام مان داخل گویچه ی بلورینی هستیم، از همان هایی که در اتاق و لابه لای وسایل اکثرمان پیدایش میشود.همان گوی هایی که وقتی کوکش رو میچرخانی عروسک درونش با موسیقی ملایمی میچرخد و دانه های سپید برف مانندی بر سرش میریزد.و حالا برف بود و مایی پیام آور خوبی ها، تولدت مبارک
خنده گریند / گریه خندند
مرا عهدیست با جانان
برف ,هایی ,ها ,ذره ,داخل ,های ,هایی که ,میشود همان ,پیدایش میشود ,اکثرمان پیدایش ,وسایل اکثرمان
درباره این سایت